موضوع برنامه :
زمان برنامه : ۲۵:۴۹ دقیقه
حجم برنامه : ۶ مگابایت
شعر ابتدا :
همدمی تا دلِ ما را دهد آرام کجاست
محرمی تا زمن آرد به تو پیغام کجاست
حسرت بوسه زدن بر لب گرمی دارم
لب یار ار ندهد دست لب جام کجاست
طمع صبح ندارم ز شب تیره هجر
ماهتابی که بر آید به لب بام کجاست
( علی اشتری - فرهاد )
آهنگ : شور - دشتی
خواننده : ناصر مسعودی
گوینده : روشنک
شاعر :
علی اشتری :
گر چه افکندی زچشم خویش آسانم چو اشک
یک شب ای آرام جان بنشین به دامانم چو اشک
تا به خاک تیره غلتم ، یا به رخسار گلی
بر خود از این بازی تقدیر ، لرزانم چو اشک
بر دلی گر می نشینم بی ثباتم همچو آه
ور به چشمی جای گیرم ، باز لغزانم چو اشک
سوز پنهان درونست این که پیدا می شود
گه به لب هایم چو شعر و گه به چشمانم چو اشک
مطلع تصنیف :
مطلع اواز :
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
کاهش جان تو من دارم و من می دانم
که تو از دوری خورشید چه ها می بینی
تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من
سر راحت ننهادی به سر بالینی
هر شب از حسرت ماهی من و یکدامن اشک
تو هم ای دامن مهتاب پُر از پروینی
همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند
امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی
من مگر طالع خود در تو توانم دیدن
که توام آینه ی بختِ غبار آگینی
( شهریار )
همکاری : فریدون حافظی تار / محمد موسوی نی / جهانگیر ملک ضرب /
اعلام برنامه : دارد
اعلام شماره : دارد
لینک برنامه در ادامه مطلب