موضوع برنامه : سعدی
زمان برنامه : ۴۳:۱۱ دقیقه
حجم برنامه : ۶ مگابایت
شعر ابتدا :
به چه كار آیدت زگل طبقی
از گلستان من ببر ورقی
گل همین پنج روز و شش باشد
وین گلستان همیشه خوش باشد
( سعدی )
آهنگ :
خواننده : حسین قوامی / عبدالوهاب شهیدی
گوینده : آذردخت پژوهش
شاعر :
سعدی :
خفتن عاشق یكیست بر سر دیبا و خار
چون نتواند كشید دست در آغوش یار
گر دگری را شكیب هست زدیداردوست
من نتوانم گرفت بر سر آتش قرار
گر تو زما فارغی ما به تو مستظهریم
ور تو زما بی نیاز ، ما به تو امیدوار
ما سپر انداختیم گردن تسلیم پیش
گر بِكُشی حاكمی ور بدهی زینهار
سعدی اگر داغ عشق در تو مؤثر شود
فخر بود بنده را داغ خداوندگار
ـــــ
من ندانستم از اول كه تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن به كه ببندی و نپایی
دوستان عیب كنندم كه چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن كه چنین خوب چرایی
پرده بردار كه بیگانه خود این روی نبیند
تو بزرگی و در آیینه كوچك ننمایی
عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت
همه سهل ست، تحمل نكنم بار جدایی
روز صحرا و سماع ست و لب جوی و تماشا
در همه شهر دلی نیست كه دیگر برُبایی
شمع را باید ازین خانه برون بردن و كشتن
تا به همسایه نگوید كه تو در خانه مایی
مطلع تصنیف :
مطلع اواز :
پیش رویت دگران صورت بر دیوارند
نه چنین صورت و معنی كه تو داری دارند
تا گل روی تو دیدم همه گلها خارند
تا ترا یار گرفتم همه خلق اغیارند
آنكه گویند به عمری شب قدری باشد
مگر آنست كه با دوست به پایان آرند
نه من از دست نگارین تو محرومم و بس
كه به شمشیر غمت كشته چو من بسیارند
عجب از چشم تو دارم كه شبانش تا روز
خواب می گیرد و شهری زغمت بیدارند
سعدی اندازه ندارد كه چه شیرین سخنی
باغ طبعت همه مرغان شكر گفتارند
ـــــ
عیبی نباشد از تو كه بر ما جفا رود
مجنون از آستانه لیلی كجا رود
گر من فدای جان تو گردم دریغ نیست
بسیار سَر كه در سَرِ مهر و وفا رود
حیف آیدم كه پای همی بر زمین نهی
كاین پای لایق ست كه بر چشم ما رود
ای آشنای كوی محبت صبور باش
بیداد نیكوان همه بر آشنا رود
سعدی به در نمیكنی از سر هوای دوست
در پات لازم ست كه خار جفا رود
( سعدی )
همکاری : احمد عبادی سه تار / جلیل شهناز تار /
حسن کسائی نی / پرویز یاحقی ویلن /
امیر ناصر افتتاح ضرب /
اعلام برنامه : دارد
اعلام شماره : دارد
http://www.mediafire.com/listen/cogha8kd7fscrzm/156_-_GJ_-_www.qwsa1.rozblog.com.mp3